دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟پسر گفت : نه ، نیستیدختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهمدختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنمدختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازشمیکرد ، پسر اما دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت : تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستیمن تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را
و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد !!
نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم….
متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را….
از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….
تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….
دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,
|
دیگه کم اوردم میخوام تمومش کنم کلافم از این زندگی این اخرین مطلبی که مینویسم بعدش میرم پیش خدا میخوام برم ازش گله کنم.
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
زیبا بود امّا شوخی بود !
حالا .... . . تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !
تمام این تنهایی تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است
حال این تنهای را با مرگ جبران میکنم.
تلخترین خداحافظی زندگیم که هیچ برگشتنی نیست.
خدانگهدارتان.
سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:,
|
درباره من
این وب و به عشق عشقم مینویسم میدونمم که شاید هیچ موقع این نوشته هارو نبینه ولی وقتی مطلبی رو اینجا میزارم احساس میکنم که باهاش دردل میکنم و اونم میشنوه.